دلم گرفته
سلام عزیز دلم نمدونی که چقدر دلم گرفته می خوام همینجوری تا صبح های های گریه کنم عزیزم الهی که من قربونت برم امروز از وقتی که بیدار شدی تب داری تمام بدنت داره میسوزه با این که چند بار شیاف کردم و شربت استامینفون دادم بازهم تبت پایین نیموده امشب مراسم حنا بندون سمیرا دختر خاله بود شام هم رستوران دعوت بودیم غروب رفتیم رستوران الهی که من قربونت برم آروم بودی اصلا اذیتم نکردی بعد اومدیم خونه مامان بزرگ من یه کمی به سر و وضعم رسیدم تو هم همش گریه میکردی و بی تاب بودی خلاصه دامن قرمزتو پوشندم و موهاتو هم دم اسبی کردم قرار شد ببرمت مراسم که بابایی سر این موضوع با من بحث کرد و اعصابمو داغون کرد خلاصه رفتیمو تو هم یه عالمه رقصیدی اما م...
نویسنده :
رعنا
10:18