یک مسافرت به یاد ماندنی
سلام عزیز دل مامان چند روزیه که نتونستم به وبت سر بزنم آخه رفته بودیم مسافرت کجا؟مشهد واقعا که مسافرت شیرین و به یاد ماندنی بود جای همه دوستان عزیزم خالی واما خاطره این چند روز روز یکشنبه ساعت9صبح پرواز داشتیم صبح زود بیدار شدیم آماده شدیم و مامان جون رو هم برداشتیم و رفتیم به سمت فرودگاه همکار بابایی و خانومش و ثمین کوچولو هم اومده بودن من هم کمی استرس داشتم آخه میدونی عزیزم مامانیت یه کم ترسو تشریف داره امیدوارم تو هیچ وقت مثل من نباشی عزیزم خلاصه که بد جوری از هواپیما میترسیدم ساعت 9 صبح حرکت کردیم و من هم کمی گریه کردم بعد از دو ساعت وارد فرودگاه مشهد شدیم وای هوای مشهد خیلی گرم بود خلاصه که از طرف هتل اومده بودن دنبالمون سوار ما...