سیماسادات موسوی نیاسیماسادات موسوی نیا، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره

سیما دنیای من

سلامی از روزهای سردو برفی

1392/9/24 8:26
نویسنده : رعنا
1,377 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر نازنینم

خوبی عزیزم؟!انشاللا که همیشه حالت خوب باشه و روزگار بر وفق مرادت.

عزیزم امسال برف زمستونی کمی زودتر از موعدش مهمون شهرمون شد.امسال اولین برف زمستونی در روز پنجشنبه چهارده آذر اومد.اون روز سالگرد دایی اسد بود.اون شب شام هم تالار دعوت بودیم.اما پنجشنبه هفته گذشته که میشد بیست ویک آذر برفی رو زمین نشست که من رو به یاد دوران بچگیم و زمستونهای سختش انداخت برف از شب شروع شد و تا ظهر ادامه داشت اون روزقرار بود باباجون بره بیمارستان واسه عمل فتق که نتونست.چون راهها بسته شده بود.ما شب رو اونجا خوابیده بودیم.اسرا صبح زود اومد پیشت و با هم کلی بازی کردن من هم رفتم براتون توی حیاط یه آدم برفی خوشگل درست کردم که هنوز خراب نشده و پا برجا هستش. بعد رفتید حیاط و برف بازی کردید.اون روز اسرا ناهار رو پیش ما موند گاهی بازی میکردین گاهی دعوا میکردین.خلاصه که عالمی واسه خودتون دارید.بهت قول داده بودم که توی کوچه روی برفها سرسره سواری کنیم.روز جمعه بعد از ظهر یه سفره کهنه از مامان جون گرفتم و تو رو نشوندم روش و روی برفها تو رو کشیدم چقدر خندیدیم.فکر کنم از وقتی که به دنیا اومدی این همه برف رو زمین ندیده بودی.یادش بخیر وقتی که بچه بودیم برف میبارید چه برفی.وقتی بابام حیاط رو پارو میکرد و برفها رو روی هم میریخت بیشتر از قد ما شد.ما هم با یه پلاستیک میرفتیم زمین شیب دار نزدیک خونمون و پلاستیک رو زیرمون میگذاشتیم و سر میخوردیم.چه کیفی میکردیم.الان که فکر میکنم ماها چقدر خوش شانس بودیم کلی همبازی داشتیم واسه خودمون ولی الان همه بچه ها تنها هستند و مجبورا صبح تاشب پای تلوزیون و کامپیوترند.مثل شما خانوم خوشگله.

خوب دیگه عزیزم تو این پست برات کلی عکس میگذارم.عکسهای از تابستون تا حالا اول از آدم برفی شروع کنیم.خودمونیم تو عمرم آدم برفی به این خوشگلی نساخته بودم.توی لگن درست کردم ه قابل حمل باشه

آدم برفی

 

سیما و آدم برفی

 

سیما و اسرا

 

برف بازی

 

نقاشی

یادش بخیر چه بانجونهای خوشمزه ای بودند

تابستون 92

یادش بخیر سوار قایقی که پشتته شدیم چقدر ترسیدم اما می ارزید

آستارا ساحل دریای خزر

اینجا گردنه حیرانه چه شیر بلالهایی بو

شیربلال خورون

 

سرعین

یه روز توی شهریور ماه بابایی ما رو برد خدا آفرین مامان جون هم با ما اومد شب رو توی کمپی که به کارکنان منطقه اختصاص دادند موندیم.خداییش جای شیک و با صفایی بود.گیر دادی کفشت هم تو عکس دیده بشه

کمپ خدا افرین

 

از خدا آفرین به آبش احمد هم رفتیم تو راه یه عالمه مناظر زیبا و روستاهای با صفا دیدیم که این یه نمونشه

 

سیما و ملینا

استعدادت تو نقاشی عالیه هر رزو یه چه چیز جدید میکشی

نقاش کوچولو

خیلی دوست داری تو کارهای خونه کمکون کنی ولی اینو بگم که شیشه پاک کن رو نصف کردی

سیما

وقتی عکسهای دوربین رو چک میکردم گفتم خدایا این عکس رو کی انداختم بعدش تو گفتی مامان این عکس رو اسرا ازم گرفته

سیما

این عکس رو هم سیما از اسرا گرفته

اسرا

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

داداشی
25 آذر 92 20:26
سلام. اولش خیال کردم آدم برفی بزرگیه. بعد که تصویر سیما سادات را کنارش دیدم فهمیدم که کوچیک بوده
رعنا
پاسخ
[من به خاطر همین شکلک هم که شده یه آدم برفی قد سیما درست میکنم
مامان سونیا
30 آذر 92 18:58
شب یلدا شد و میلاد خوش ایزد مهر / زایش نور از این ظلمت تاریک سپهر شب یلدا شد و بر سفره دل باده عشق / رخ معشوقه و مدهوشی دلداه عشق شب یلدایتان پرستاره و پر خاطره باد
مامان گیسو جون
11 دی 92 22:19
سلام عزیزم خداییش خیلی هنرمندی آدم برفی عالی شده دوستم چه حیاط با صفایی دارید خوش به حالتون ای جونم عزیز خاله خیلی بزرگ شده ماشاا... ببوسش ببخش عزیزم من دیر اومدم دیگه نمی آی منم گفتم شاید دوست نداری با هم در ارتباط باشیم
رعنا
پاسخ
مرسی عزیزم از اینکه بهمون سر زدی.راستش یه کم تنبل شدم ولی انشاللا زود به زود میام دیدنتون