سلامی از روزهای سردو برفی
سلام دختر نازنینم
خوبی عزیزم؟!انشاللا که همیشه حالت خوب باشه و روزگار بر وفق مرادت.
عزیزم امسال برف زمستونی کمی زودتر از موعدش مهمون شهرمون شد.امسال اولین برف زمستونی در روز پنجشنبه چهارده آذر اومد.اون روز سالگرد دایی اسد بود.اون شب شام هم تالار دعوت بودیم.اما پنجشنبه هفته گذشته که میشد بیست ویک آذر برفی رو زمین نشست که من رو به یاد دوران بچگیم و زمستونهای سختش انداخت برف از شب شروع شد و تا ظهر ادامه داشت اون روزقرار بود باباجون بره بیمارستان واسه عمل فتق که نتونست.چون راهها بسته شده بود.ما شب رو اونجا خوابیده بودیم.اسرا صبح زود اومد پیشت و با هم کلی بازی کردن من هم رفتم براتون توی حیاط یه آدم برفی خوشگل درست کردم که هنوز خراب نشده و پا برجا هستش. بعد رفتید حیاط و برف بازی کردید.اون روز اسرا ناهار رو پیش ما موند گاهی بازی میکردین گاهی دعوا میکردین.خلاصه که عالمی واسه خودتون دارید.بهت قول داده بودم که توی کوچه روی برفها سرسره سواری کنیم.روز جمعه بعد از ظهر یه سفره کهنه از مامان جون گرفتم و تو رو نشوندم روش و روی برفها تو رو کشیدم چقدر خندیدیم.فکر کنم از وقتی که به دنیا اومدی این همه برف رو زمین ندیده بودی.یادش بخیر وقتی که بچه بودیم برف میبارید چه برفی.وقتی بابام حیاط رو پارو میکرد و برفها رو روی هم میریخت بیشتر از قد ما شد.ما هم با یه پلاستیک میرفتیم زمین شیب دار نزدیک خونمون و پلاستیک رو زیرمون میگذاشتیم و سر میخوردیم.چه کیفی میکردیم.الان که فکر میکنم ماها چقدر خوش شانس بودیم کلی همبازی داشتیم واسه خودمون ولی الان همه بچه ها تنها هستند و مجبورا صبح تاشب پای تلوزیون و کامپیوترند.مثل شما خانوم خوشگله.
خوب دیگه عزیزم تو این پست برات کلی عکس میگذارم.عکسهای از تابستون تا حالا اول از آدم برفی شروع کنیم.خودمونیم تو عمرم آدم برفی به این خوشگلی نساخته بودم.توی لگن درست کردم ه قابل حمل باشه
یادش بخیر چه بانجونهای خوشمزه ای بودند
یادش بخیر سوار قایقی که پشتته شدیم چقدر ترسیدم اما می ارزید
اینجا گردنه حیرانه چه شیر بلالهایی بو
یه روز توی شهریور ماه بابایی ما رو برد خدا آفرین مامان جون هم با ما اومد شب رو توی کمپی که به کارکنان منطقه اختصاص دادند موندیم.خداییش جای شیک و با صفایی بود.گیر دادی کفشت هم تو عکس دیده بشه
از خدا آفرین به آبش احمد هم رفتیم تو راه یه عالمه مناظر زیبا و روستاهای با صفا دیدیم که این یه نمونشه
استعدادت تو نقاشی عالیه هر رزو یه چه چیز جدید میکشی
خیلی دوست داری تو کارهای خونه کمکون کنی ولی اینو بگم که شیشه پاک کن رو نصف کردی
وقتی عکسهای دوربین رو چک میکردم گفتم خدایا این عکس رو کی انداختم بعدش تو گفتی مامان این عکس رو اسرا ازم گرفته
این عکس رو هم سیما از اسرا گرفته