سلام....
سلام سیمای مامان
عزیزم امشب باز هم نتونستی خوب بخوابی آخه باز هم سرما خوردی. صبح مامان جون زنگ زد و گفت که سمیرا(دختر خاله مامان) رو بردند بیمارستان .هیجان زده شده بودم آخه دیروز با هم بودیم .ساعت ١٢ دختر نازش به دنیا اومد .بعد از ظهر رفتیم ملاقاتش آخی خیلی خوشگل بود.عزیزه دلم عمر چقدر زود می گذره انگار دیروز بود که با هم تو کوچه بازی می کردیم الان هممون تشکیل خانواده دادیم و دختر یا پسر هم داریم و انشاللا روزی می رسه که هممون صاحب نوه نتیجه میشیم.تو هم خیلی دوست داشتی نی نی خاله سمیرا رو ببینی ولی اجازه ندادند که تو رو هم ببرم .عزیزم غروب اومدیم خونمون و با هم حموم کردیم الان داری با عروسکت شیلا بازی می کنی و داری موهاشو شونه می کنی
خوب بابایی هم اومد واسمون کباب خریده .برم که سریاله نقطه سر خط هم شروع شد
خوب تا درودی دیگر به درود.......
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی