با سیما رفتیم کندوان
سلام بهترینم روز سه شنبه با یه اتوبوس که همشون خانوم بودند که شامل دوستای مامان جون و خاله ها و دختر خاله ها و زندایی و دختر دایی های من بود رفتیم به روستای تاریخی کندوان جای همه دوستان خالی واقعا خوش گذشت تو هم در کل دختر خوبی بودی و من و اصلا اذیت نکردی من همش می ترسیدم هوا گرم باشه و تو مریض بشی ولی وقتی رفتیم اونجا هواش واقعا خنک بود به طوری که من مجبور شدم لباس اضافی تنت کنم خلاصه که همگی رفتیم زیر یه آلاچیق نشستیم کنارش هم سرسره بود تو هم کلی بازی کردی بعد از ظهر تو خوابیدی و ما رفتیم از خونه های سنگی دیدن کردیم می دونی عزیزم مردم اون زمان دل کوه سنگی و کنده اند و هنوز هم روستایی ها تو اون خونه ها زندگی می کنند توی خونه ها مثل یخچال ...