یک شب به یاد ماندنی
سلام خوشگلم دیشب بابایی قول داده بود ما رو ببره به رستوران شیک خلاصه غرووب بابایی اومد با یه کادوی سورپریز که یه ست کامل اتو مو با مخلفات دیگه برای فرکردن و......بود خلاصه خیلی خوشحالم کرد بعدش من زودی تو رو بردمت حموم بعدش اماده شدیم وپیش به سوی رستوران خیلی خوش گذشت شما هم یه عالمه غذا میل کردین بعدش قرار شد تا خونه پیاده بریم تا اون همه غذا رو هضم کنیم تو راه یه اسباب بازی فروشی دیدیم خلاصه از اونجا هم واست یه خرگوش کوچولو خریدیم بلاخره رسیدیم خونه. عمه لعیا اینا گفته بودن میان خونه ما ولی دیر کرده بودند بابایی زنگ زد و گفتند موندند خونه مامان مامان جون من هم یه کم خوشحال شدم آخه سریال داشت و اونا هم اهل اون کانالها نیستند خلاصه شب خیلی عالی بود بابایی دستت درد نکنه دوست داریم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی