هم نفسم دوستت دارم
عزیزم نمی دونی چقدر دوستت دارم تو هدف زندگی من هستی تو عشق من هستی تو خواهر من هستی تو دختر من هستی می خوام فریاد بکشم و بگم دو ستت دارم
بگم ای خدای مهربون چگونه می توانم از تو تشکر کنم تو بهترین نعمت این دنیا را به من بخشیدی
دخترک من هم نفس من مونس من تو اومدی و همدم من شدی
الهی من قربوتنت برم که وقتی میبینی بعضی وقتا دلم گرفته و ناراحتم می ایی و با دستای کوچولوت دستا تو میندازی دور گردنم و با اون صدای قشنگت من و صدا می کنی و با عشوه و ادا نگام می کنی اون وقته که انگار تمام این دنیا رو بهم میدن عزیز دلم منو ببخش که بعضی وقتا بد حو صله میشم و نمی تونم باهات بازی کنم دوستت دارم عزیزم با من باش همیشه شاد وتندرست .چون واقعا بهت احتیاج دارم
واما امروز بعد از ظهر تولد امیر عباس بود لباس قشنگاتو تنت کردم و با مامان جون رفتیم اونجا الهی من قربونت برم که دختر خوبی بودی کلی نانای کردی و با بچه ها بازی کردی البته یک بار هم می می خواستی و من هم مجبور شدم در شرایط کاملا دشوار بهت می می بدم همه میگن دیگه بهت می می ندم ولی عزیزم اصلا دلم نمیاد آخه واقعا وابسته شدی خلاصه که تولد خیلی خوش گذشت بعد با بابا جون رفتیم باغ ولی چون بابا محمد نیومده بود اصلا بهم خوش نگذشت بعد اومدیم خونمون الان نمیدونم چرا یکم دلم گرفته تو هم داری با بادکنکات بازی میکنی بابایی هم می خواد بخوابه
خوب دیگه واسه امروز بسه یه حرفایی تو دلمه که بعدا می خوام برات بگم اما فعلا خدانگهدار مهربونم