ترسهای عجیب غریب سیما
مامانی امروز می خواستم واسه ناهار آش گوجه بپزم واسه رنده کردن گوجه ها مخلوط کن رو که از تو کابینت در آوردم با دیدنش با حالتی وحشت زده شروع کردی به گریه کردن اخه از مخلاوط کن و آبمیوه گیری و چرخ گوشت خیلی میترسی خلاصه هر کاری که کردم آروم نشدی که نشدی من هم مجبور شدم با رنده دستی گوجه ها رو رنده کنم امان از دست این دختر ترسو راستی از کلاه سربازی دایی ناصر هم بد جور میترسی بیچاره وقتی وارد خونه میشه باید کلاه و یه جوری قایم کنه تا تو نبینی راستشو بگو ماروکه دست ننداختی؟
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی