بلاخره موفق شدم
هوررا هوررا بلاخره تونستم
وای عزیزم نمی دونی چقدر خوشحالم انگار که سنگینی یک کوه از شونه هام خالی شد چی شده؟!
عزیز دلم آخرش تونستم شما رو از می می بگیرم .دیگه این روزا هر جا که می رفتیم وتو شروع می کردی به می می خوردن همه اعتراض می کردند که دیگه بسشه دختر به این بزرگی هنوز می می می خوره ومن هم جوابی نداشتم. هفته قبل هم که رفتیم پیش دکتر آقای دکتر هم دعوام کرد که دیگه بهت می می ندم چون مانع از این میشه که تو خوب غذا بخوری ولی من در جوابش گفتم که بلد نیستم چه جوری این کار رو بکنم .دکتر در مقابل این جوابم خندید و گفت که نه خانوم شما خودتون نمخواهید چون احساس می کنید اینجوری راحتترید.راستشو بخوای عزیزم دکتر راست می گفت من اراده نکرده بودم .خلاصه کنم حدودا از سه روزپیش عملیات رو آغاز کردم اول از چسب زخم استفاده کردم که که در طول روز موفق بودم ولی شب مجبورم کردی تا چسب رو بکنم روز بعدش از فلفل کمک گرفتم که این روش واقعا کارساز بود همین که یک کم مز مزه کردی دهنت سوخت و با گریه بلند شدی رفتی در حالی که می گفتی می می ترش.چون دهنت سوخته بود .خداییش هم فلفل خیلی تندی بود.خلاصه این آخرین می می خوردن تو بود عزیز دلم.مشکل اصلی شبها بود چون تو عادت کرده بودی می می میخوردی و خوابت می برد یعنی اصلا بلد نبودی خودت بخوابی.اولین شب خوابوندمت توی رخت خوابت کنار خودم اولش گفتی مامان می می بعدش یکهو گفتی نه می می ترش. من هم کلی داستان خوندم برات تا اینکه دوتایی خوابمون برد .خدای مهربون و شکر می کنم که این مرحله سخت رو هم با موفقیت طی کردیم .الان دیگه شبها هر دومون خیلی راحتتر می خوابیم .اشتهای تو هم به غذا بیشتر شده مرحله بعدی هم آموزش توالت رفتنه که تو این مورد هم کوتاهی کردم .ولی امیدوارم تو این امر خطیر هم موفقیت حاصل بشه .عزیم الان ساعت هفت و نیم صبحه و تو آروم خوابیدی الهی که من قربونت برم عزیزم .خییییییییییییییییییییییلی دوستت دارم.......