سیماسادات موسوی نیاسیماسادات موسوی نیا، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

سیما دنیای من

مادرانه

1390/8/11 9:20
نویسنده : رعنا
742 بازدید
اشتراک گذاری

فرشته پاکم سلام

عزیز دل مامان روزها به سرعت دارند از پی هم می گذرند وما شاهد رشد و شکوفایی گل خوشبوی زندگیمان هستیم .روزهای شیرین با تو بودن برای من که خیلی لذت بخش و پر خاطره هست .هر روزش شیرینی و حلاوت خودش را دارد .عزیز دلم این روزا احساس می کنم بزرگتر شدی یعنی یک پارچه خانوم شدی از وقتی که دیگه تصمیم گرفتی که دیگه می می نخوری کلی عوض شدی. الان دیگه شبها خودت می خوابی وای که چقدر با مزه می خوابی اولش که می بینی چراغها خاموش شده می گی مامان چراغ ها رو روشن کن ولی وقتی می بینی که دیگه چراغها روشن نشدند شروع می کنی به حرف زدن اون با عشوه خاص خودت اول شیشه شیرت رو می خواهی بعد می گی مامان خونه مامان جون .بعدش شروع می کنی به شمارش اعداد و و و .....تا اینکه دیگه چشمات بسته میشه سرم و می گذارم کنار ت و تو دستتت رو می ذاری رو سرم و می خوابی مثل فرشته ها و من می مانم و فوران احساساتم. از خدای مهربون تشکر می کنم به خاطر اینکه یک روز دیگه رو با سیمای نازم با سلامتی به پایان رسوندیم.

عزیز دل مامان الهی که خودم فدات بشم این روزها دیگه تقریبا داری حرف میزنی  ولی بعضی جملاتت رو فقط من می فهمم .دیروز هم از صبح بهت وعده داده بودم که میبرمت حموم و پیرهنی رو که دوستش داری رو تنت می کنم  طول روز همش می گفتی مامان حموم بریم خلاصه که بعداز اینکه بابایی اومد بردمت حموم تازه داشتم لباسهاتو در می آوردم که دیدم حالت یه کم بد شد گفتم سیما چی شده؟! اشاره کردی به صابون و گفتی دابون وای فهمیدم که یه کم از صابون و مز مزه کردی خلاصه که تو شیشت کمی چای بود بعد از خوردنش گفتی مامان  دابون رفت من هم کلی خندیم .بعد از حموم هم که داشتی با اسباب بازیهات بازی می کردی ازت یه عکس گرفتم .عکس نازت حسن ختام پست امروزه دوستت دارم بهترینم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)