شیرین کاری های سیما خانوم
سلام عشقم
بهترینم این روزا هوا سرده و من و تو بیشتر اوقات توی خونه سپری می کنیم.تو هم مدام مشغول بازی و ورجه وورجه کردن هستی.هر روز برات یک کلمه از بسته آموزشی تراشه های الماس رو یاد می دم پیشرفتت خیلی عالیه .خودت علاقه زیادی به یادگیری کلمات داری.عزیز دلم الهی من دورت بگردم که داری بزرگ می شی و دوست داری بیشتر کارهات رو خودت انجام بدی مثلا اصرار می کنی که خودت دندونهاتو مسواک بزنی من هم بعد از اینکه خودم دندوناتو مسواک میزنم اجازه میدم خودت هم مسواک بزنی.غذا رو هم دوست داری خودت بدون کمک من بخوری که کلی هم ریخت و پاش می کنی.وقتی هم که میریم بازار اصلا دوست نداری که از دستت بگیرم و خودت جلوتر از من حرکت می کنی.عزیز دلم با توجه به این که مامانی یه کم وسواس تمیز و مرتب کردن خونه رو داره تو هم از من یاد گرفتی و دوست داری با یک دستمال همه جارو گردگیری کنی .خلاصه که خانوم خوشگله من داره بزرگ میشه.خدا رو شکر می کنم که این افتخار رونسیبم کرده که مادر باشم و این احساس قشنگ رواز عمق وجودم درک کنم.چند روز پیش که خونه مامان جون بودیم دیدم که هیچ سر و صدایی ازت نیست که وقتی دیدمت کلی خندیدم .آخه دختر جا قحطی بود که رفتی زیر مبل و میز نقاشی می کشی؟!این هم عکسهای دختر دانشمند منه
الان که دارم برات می نویسم ساعت8.44صبحه بابایی رفته اداره و تو هم تو خواب ناز هستی .امیدوارم که روز خوبی رو با هم داشته باشیم.دوستت دارم عزیزم بی حد و اندازه...............