شیرین ترین دختر دنیا
سلام بر شیرین ترین دختر دنیا عزیزم وای که چقدر دوست دارم قربون اون اداها و شیرین کاریات بشم من
روز جمعه بابایی رفت سر کار ما هم رفتیم خونه مامان جون مامان جون واسه ناهار دلمه برگ گذاشته بود خیلی چسبید دستش درد نکنه بعد نشستیم و به مراسم ازدواج نوه ملکه انگلیس نگاه کردیم پرنس ویلیام و پرنسس کاترین بعدش حاضر شدیم و با باباجون و مامان جون رفتیم جلفا یه عالمه گشتیم و خرید کردیم شب ساعت 9 رسیدیم بابایی هم اومده بود شام و خونه مامان جون اینا خوردیم سر شام سریال مختار نامه رو نگاه میکردیم
تو هم داشتی با دقت نگاه میکردی و ساکت بودی تا این که رسید به صحنه ای که دو تا مرد داشتند باهم جنگ میکردند
که....بغضت ترکید و شروع کردی به گریه کردن با دستت هم داشتی به تلوزیون اشاره میکردی و با زبون خودت یه چیزایی میگفتی که ما سر در نمی آوردیم
خلاصه زودی شبکه رو عوض کردیم و باباجون بغلت کردو یه کم آروم شدی و ما هم کلی خندیدیم خلاصه فرداش که میشد دیروز تکرار همون فیلم و پخش میکرد که تو باز هم زدی زیر گریه که باز هم کانال عوض شد وما هم به هوش و دقت دخترمون افرین گفتیم الهی که مامان قربونت بره الهی که همیشه سالم باشی و شاد چون وقتی که تو شادی انگار که همه دنیا شاده دوست داریم